شورشی
آموزش انواع شورش، جنبش، کفر گویی، ناسازگاری مدنی، معدنی، آلی و غیره...
قضیه ما و چلغوز هودر
برای آنها که مثل من در سانسور خبری و رسانه ای جمهوری اسلامی زندگی می کنند، اینترنت حتی نوع سانسور شده اش موهبتی است. خرج سانسور اینترنتی آنقدر بالاست که حکومت اسلامی با تمام دلارهای باد آوردهٴ نفت باز تنها به سانسور پروتکل اچ تی ام ال بسنده می کند (و البته جز این راهی ندارد!) و راه برای آنها که «می خواهند» و «می جویند« (و البته «می توانند») همچنان باز می ماند. یکی از این راه ها استفاده از سیستم آر اس اس و یا عضویت در میلینگ لیست است و ملت از چنین راه هایی برای «در جریان بودن» استفاده می کنند. (البته قدیمی ها هم به همان رادیوهای بیگانهٴ پارازیت دار بسنده می کنند)ا
علت عضو شدن من در لیست ایمیل خبرگزاری روز همین بود، و راه آشنایی من با «گوز آن لاین» که بعدها با آه و نالهٴ صاحبش تبدیل به «چلغوز» شد نیز همان! این که بنده به طور ناخواسته و تنها به این دلیل که عضو میلینگ لیست سایت روز بوده ام باید بالاجبار ایمیل های شرم آور جناب هودر را هم دریافت کنم، واقعاَ عصبانی کننده است و قبول کنید که این راهی بی شرمانه برای جلب مخاطب است (که از جناب هودر بعید نیست). بنده قصد ندارم همهٴ آن انتقاداتی که نسبت به هودر از جانب اطرافیانش تکرار می شود را اینجا تکرار کنم. من نه ایشان را از نزدیک می شناسم و نه صلاحیت نظر دادن دربارهٴ نیات کسی را دارم که حتی یک بار با او همکلام نشده ام. با این وجود، از نظر من منش و رفتار هر فرد و صد البته محتویات و ساختار نوشته هایش بیانگر طرز فکر و عقاید اوست، و از این بابت به خود اجازه می دهم روش ایشان را برای جلب مخاطب برای چلغوزشان ملامت کنم
.ه1- استفادهٴ ایشان از آدرس های عضو خبرنامهٴ روز آن لاین ( و یا بهتر بگوییم سوء استفاده ایشان) ناپسند و موذیانه بوده است. این طرز رفتار کسی نیست که در نیات و اعمالش صادق و شفاف است.
ه 2- از دید شخصی بنده به عنوان مخاطبی که مطالب مختلف ایشان را خوانده، هودر دچار مشکلات و پارادوکس شدید عقیدتی است. ایشان که همه چیز را مانند مسلمانان تیپیک بی سواد در ید قدرت صهیونیسم جهانی و یهودیان ثروتمند می داند، ایشان که زیر قسمت کامنت های گوز آن لاینشان اضافه کرده بود «کامنت هایی که در آن به رهبر جمهوری اسلامی توهین شود حذف خواهند شد»، ایشان که این قدر اصول گرا هستند، و ایشان که این قدر از این غرب استعمارگر سرمایه دار کاپیتالیست اخ و ایش بدشان می آید، چرا بر نمی گردند به همان جمهوری اسلامی عزیزشان و زیر سایهٴ همان رهبر معظم مد ظله عالی به گذران زندگی مشغول نمی شوند؟ آیا واقعاٴ ایشان نمی دانند که ساقی قهرمان که به عنوان یک همجنس گرا از او دفاع نمود (و من برای کسانی که هودر را نمی شناسند لینکش را نمی گذارم تا همچنان او را نشناسند!) از نظر همان رهبر عزیزش مفسد فی الارض و شایستهٴ اعدام است؟ بالاخره ایشان از کدام منطق و کدام رویه پیروی می کنند؟ عقاید ایشان هم مثل همان شتر گاو پلنگی است که قبلاَ ذکر خیرش رفت! از نظر شخص بنده ایشان یا با خودش روراست نیست، یا با مخاطبش روراست نیست، یا دربارهٴ اصول بنیادین فکری اش مشکل دارد، یا اینکه چنین چیزی اصلاً برایش تعریف شده نیست.
ه3- کل قضیهٴ انتقال هاستینگ سایت هودر «بودار» است. با این وجود در صورت صحت این قضیه من به عنوان کسی که ایشان و طرز فکر و برخورد ایشان را نمی پسندم، نمی توانم خوشحالی بعضی از مخالفانش مانند ابراهیم نبوی را در سایت دومدام دات کام (که در آغاز کارش قرار بود فقط حاوی طنزهای غیر سیاسی باشد) تأیید کنم. اصلاح طلبان عزیز! این جوری می خواستید اصلاحمان کنید؟! آن همه شعارهای قشنگ و «زنده باد مخالف من»ها چه شد؟ چرا نمی خواهید هودرها هم حرفشان را بزنند؟ چرا همه مخاطب را به عنوان طفیلی و لایعقلی می شناسند که نیاز دارد «راهنمایی شود» یا «به مطالب مضر دسترسی نداشته باشد»؟ بیایید صادق باشیم، اگر شما «اصلاح» طلبان بر اریکهٴ قدرت بودید مانند اصولگرایان صداهای مخالفتان را خفه نمی کردید؟... شرمنده ام اما رفتارتان چنین می گوید
نکته اینجاست. هودر و مودر و چلغوز به جهنم. این جاست که آدم خیلی از «چه می شد اگر» ها را می فهمد
تکمله: سانسور بد چیزی است... اما راه فرار دارد (همان طور که هودر هم به آدرس تازه ای نقل مکان کرد). ای کاش بنده هم طرفدار جبرگرایی بودم و می گفتم این بلایی که سر هودر آمده ( البته همان طور که گفتم «اگر» همهٴ این داد و هوار ها ساختگی و سر لحاف ملا نباشد) نتیجهٴ همان بلایی است که ایشان موقع انتخابات سر خبرگزاری روز آورد، و دست بالای دست بسیار است، ز نیرو بود مرد را راستی و از این قبیل چرندیات... اما خب، چه کنم که جبرگرا نیستم (پس نمی گویم!)ا
ای کاش زودتر یک سوژهٴ جدید برای وبلاگستان پیدا شود، حوصله مان از این یکی حسابی سر رفته است! تا همین الان از خیلی افراد که ارزششان صنار شاهی هم نیست بیش از حد صحبت شده است
3 Comments:
Anonymous ناشناس said...

سلام دوست من
راستش اینجا به من مهندس می گویند اما سر و کارم با آجر است نه کاهپیوتر!
اگر به کد هایی که از سایکو گرفته ای چیزی اضافه کردی نگاهی به آنها بیانداز
نگاهی هم به فرمت تاریخ انتخابیت در بلاگر بیانداز و در صورت لزوم اصلاحش کن
سپاس فراوان بابت لینک
لینک شما هم با افتخار قرار گرفت
پیروز باشی

Anonymous ناشناس said...
مطلب امیر فرشاد ابراهیمی را در مورد رادیو زمانه بخوانید.

در اینکه جامی بدون موقعیت بهتر می گردد شکی نیست. در ابتدا خود وی هم که از همه جا رانده و مانده شده بود. دنبال محلی می گشت برای ابراز موجودیت در برابر رادیو بی بی سی که وی را مثل تفاله دور انداخته بودند. رادیو فردایی هایی که وی را داخل بازی حساب نمی آوردند. حتی جامی سعی کرد که بی بی سی فارسی را نشریه ای زرد جلوه دهد که این نشان از کینه وی نسبت به همکاران قدیمی خود است. در سفر به ایران به این فکر می کرد که در صورت کسب موافقت حاکمیت بهترین پشتوانه را پیدا خواهد کرد که یعنی هم از توبره بخوره هم از آخور. خود مهدی جامی در وبلاگ خود به این مساله اعتراف کرده که با مسولین وزارت ارشاد( بخوانید مامورین وزارت اطلاعات امنیت) شیرینی خورده . البته چایی با شیرینی . چاییش هم بدجوری تلخ بوده جوری که تا ماه ها بعد از بازگشت از ایران هنوز کج بود. احساس مردی که در اتاق بازجویی باتوم در ماتحت ش کرده باشند را داشت. مردی که شق و رق راه می رفت تبدیل به موجودی خوار شده بود که ترس از دور وری هایی که سن و سالی داشتند و می توانستند رقیبی برای آینده وی در رادیو باشند را نمیتوانست مخفی کند. جامی بنا به روایتی ماهانه 9 هزار یورو حقوق دریافت می کند که این مبلغ برای همسر و دوست صمیمی خود نیز در نظر گرفته شده و چون ساکن کشور هلند نمی باشند مالیاتی به آن تعلق نمی گیرد. غیر از این سه نفر خلجی و کبری قاسمی منشی ( بخوانید کیسه کش ) مدیر و چند نفر دیگر از اکیپ جامی تقریبا نصف بودجه دریافتی رادیو را به خود اختصاص داده اند . با وجود این مبالغ به ریز به پاش های حضرات هم راه دیگری است برای بستن پشت خود. در واقع جامی هرگز فکر نمی کرد که چنین سفره ای نصیبشان شود.
یا به عبارتی طوطی جانم بهر پسته رفت و شکر نصیبش شد. حال تا زمانی که این بحث ژورنالیستی بودن یا نبودن هست و ادامه داردجامی و شرکا به فکر بستن بار خود هستند که شاید تا آخر عمر همچین چیزی نصیبشان نشود. سطح پایین برنامه های رادیو را هم ناظری بر آن وجود ندارد که به پرس ناو گزارش دهد. افسوس و صد افسوس که این موقعیت و شرایط را موج سوارانی مثل جامی و شرکا به باد می دهند. اما من مرده شما زنده آخر عاقبت این بابا بخصوص شرکایش را ببینید. که به چه رسوایی هایی گرفتار خواهند شد.
لطف کنید مدارک و اسناد خود را ارایه کنید تا ایرانیان مقیم سرتاسر دنیا به مانند ایرانیان ساکن هلند متوجه ماهیت کثیف جامی و شرکا به شوند.

Anonymous ناشناس said...
بابک دادبخش ، زنداني اعتصابي در آستانه مرگ
امروز اين خبر را حامل هستم براي نجات جانش بنويسيد

کلمات قابل فهم آنچه در فايل صوتي ايراد ميشود در ذيل درج ميگردد : ( من باب .. بابک دادبخش هستم بعد از چهل و چند روز اعتصاب از تمام.. کسايي که در اين مدت برخلاف -- رذالت داره-از من حمايت کردند متشکرم و سپاس گذارم ، تمام فعالهاي سياسي و حقوق بشري ، دوستان ، مبارزان و فعالان اميدوارم که باز روز ... اين جنايتکارها ..... از دستشان خارج بشويم ... نابود بشوند ..... اگر کسي --------- از اينجا ميگم با اين وضعيت زنده باد آزادي ، زنده باد دموکراسي ، مرگ بر ديکتاتوري )

اخرین جملات یک فرد زنده که با بی توجهی به کام مرگ فرستاده میشود